بهترین فیلمهای اکشن و جنایی تاریخ سینما | «پدرخوانده» و «شوالیه تاریکی»

یکی از فاکتورهای یک فیلم جنایی موفق، این است که باید شش دانگ حواس مخاطب را درگیر کند. البته برخی از آثار این فهرست، بیشتر روی جنبه سرگرمی تمرکز میکنند و هر یک نقطه قوت خاص خود را در این ژانر دارند. از تفسیر متفاوت کریستوفر نولان از کاراکترهای ابرقهرمانی گرفته تا فیلمهای کلاسیکی نظیر «پنجره عقبی» و «پدرخوانده»، هرکدام تاثیر خود را روی سینما گذاشتهاند.
باتوجه به اینکه اکثر مخاطبان با قصههای این آثار آشنا هستند، در این فهرست به سراغ نکات کمتر شنیدهشده از پشت صحنهها میرویم.
بهترین فیلمهای اکشن و جنایی تاریخ سینما
سهگانه «شوالیه تاریکی» The Dark Knight Trilogy
نکات جالب «بتمن میآغازد»:
هیچکسی فکر آن را هم نمیکرد که میتوان یک قصه تاریک و بدور از کلیشهها و اداهای مرسوم آثار ابرقهرمانی را گفت.
کریستن بیل از لباس بتمن متنفر بود؛ اما این مسئله به نقشآفرینی او کمک شایانی کرد، چون همیشه عصبی بود.
در دقایق ابتدایی هر سهگانه، ضدقهرمان فیلم در قالب یکی از یاوران خود ظاهر میشود.
حین فیلمبرداری در خیابانهای شیکاگو، یک راننده مست به ماشین بتمن میزند. او در این رابطه گفته بود که از ترس به ماشین بتمن زده بود، چون فکر میکرد که بیگانگان به کره زمین حمله کردهاند.
نکات جالب «شوالیه تاریکی»:
چرا این فیلم، جوایز اصلی اسکار را نبرد؟ واقعا قصه یک پسر هندی فقیر و داستان یک همجنسگرا، بهتر از «شوالیه تاریکی» بودند؟ واقعا؟
مایکل کین معتقد است که بازی هیث لژر در کاراکتر جوکر، بهتر از جک نیکلسون در این نقش بوده است. هیث به یک روانی وحشتناک تبدیل شد.
حین فیلمبرداری سکانس تعقیب و گریز، برخی از مردم از روی نگرانی با اداره پلیس شیکاگو تماس گرفته بودند و گفتند که تعدادی ماشین پلیس، یک ماشین مشکی ناشناخته را تعقیب میکنند.
هیث لژر در صحنهای که در زندان پلیس است، در واکنش به ترفیع کمیسر گوردون، دست میزند. این عمل، فی البداهه بود، اما کریستوفر نولان این اتفاق را در نسخه نهایی نگه داشت.
نکات جالب «خیزش شوالیه تاریکی»:
تام هاردی قد کوتاهی دارد و برای اینکه کاراکتر بِین را بلندتر جلوه دهد، پاشنه هفت سانتی میپوشید.
دیالوگ «چقدر صدای زیبایی» در صحنه واکنش کاراکتر بین به اجرای یک کودک از سرود ملی آمریکا، فی البداهه بود.
تام هاردی بدون خواندن فیلمنامه، نقش بِین را پذیرفت. فقط به او گفته شده بود که دسترسی کامل به لوازم جلوههای ویژه خواهد داشت.
«پدر خوانده ۱ و ۲» The Godfather
نکات جالب:
بازیگر نقش لوکا براتزی، استرس بالایی برای بازی در کنار مارلون براندو داشت. او در برداشت اول، چند جمله را انیز اشتباه ادا کرد. فرنسیس فورد کاپولا، از استرس واقعی این بازیگر خوشش آمده بود و این برداشت را در نسخه نهایی نگه داشت.
گربهای که روی پای براندو در سکانس اول فیلم است، یک گربه خیابانی بود و کاپولا آنرا در پارکینگ استودیو پیدا کرده بود. این گربه آنقدر از نشستن روی پای براندو و نوازش شدن لذت برده بود که صدای خرناسش، جلوی شنیده شدن دیالوگهای براندو را گرفته بود.
فیلم اول، تنها سه اسکار برد. بماند به یادگار که چه فجایعی، بیش از پنج اسکار بردهاند. «میلیونر زاغهنشین»، هشت اسکار برد!
کاپولا در پروسه ساخت فیلم اول، رنجهای فراوانی را متحمل شده بود و از استودیو خواست تا مارتین اسکورسیزی، به جای او روی صندلی بشیند. اما پارامونت مخالفت کرد.
تنها جنبه فیلم دوم که از کتاب ماریو پوزو اقتباس شده است، قصه کودکی ویتو کورلئونه است. ادامه قصه مایکل و لاسوگاس، اورجینال و مختص فیلم است.
«پنجره عقبی» Rear window
نکات جالب:
فیلم مورد علاقه استورات در میان پروژههایی که با هیچکاک داشته است.
تمامی فیلمبرداری در یک لوکیشن برداشته شده و یک مجتمع مسکونی، ساخته شد. دوازده آپارتمان نیز فول فرنیش شده و قابلیت زندگی را داشتند.
گویا تمام کادر پشت صحنه، شیفته گریس کِلی بودند. جیمز استوارت در این رابطه گفته بود: «همه هر روز صبح مینشستند و منتظر بودند تا کِلی برسد. او با همه با مهربانی برخورد میکرد.» ستاره هالیوودی، بازیگری کلی را ستوده بود و افزود: «او با زیروبم بازیگری برای یک فیلم سینمایی کامل آشنا بود.»
با اینکه هیچ یک از دو بازیگر اصلی، نامزد اسکار نشدند، اما گریس کلی اسکار بهترین بازیگر زن را برای فیلم The Country Girl، در همین سال برد. او در سال ۱۹۵۴، جایزه بهترین بازیگر زن از سوی هیئت ملی نقد را برای دو فیلم از هیچکاک و The Country Girl همچنین برد.
«گلدفینگر» Goldfinger
استون مارتین نمیخواست که دو ماشین را رایگان، در اختیار تیم تولید قرار دهد. اما پس از موفقیت چشمگیر فیلم و استقبال مردم از این ماشین، باقی آثار جیمز باند لازم نبود تا هیچ پولی را برای ماشینها بپردازند.
این فیلم در سریعترین زمان، رکورد پرفروشترین را زد و در گینس ثبت شد.
استیون اسپیلبرگ معتقد است «گلدفینگر»، بهترین فیلم در فرنچایز جیمز باند است. او ماشین استون مارتین DB5 را بهعلت علاقه زیاد به این فیلم، خریداری کرده است.
این فیلم برای اولین بار در سال ۱۹۷۲ (هشت سال پس از اکران) در تلویزیون آمریکا نمایش داده شد و رکورد پربینندهترین فیلم را شکست. نیمی از کل مخاطبان تلویزیون، مشغول تماشای این فیلم بودند.
«بیل را بکش ۱» Kill Bill: Volume 1
نکات جالب:
به زعم عدهای از منتقدان، لذتبخشترین تجربه سینمایی قرن.
کاراکتر گوجو، هنگامی که میخواهد برای اولین بار توپ و زنجیر خود را بچرخاند، اتفاقی این توپ را به سر تارانتینو میزند.
لباس زرد اوما تورمن، الهام گرفته از لباس بروسلی در «بازی مرگ» است.
سکانس نبرد دیوانههای ۸۸، در نسخه آمریکایی این فیلم، سانسور رنگی شده است. هیئت نظارت اکران عمومی به تارانتینو گفته بود که باید از خشونت این سکانس، کاسته شود.
تارانتینو فیلمبرداری این فیلم را به علت حاملگی، اوما تورمن، عقب انداخت. او در پادکستی گفته بود: «اگر مارلون براندو حامله میشد، فیلبرداری «پدرخوانده» را عقب میانداختند.»
بهترین کالکشن موزیک متنی که از منابع دیگر، گرفته شده است.
«مظنونین همیشگی» The Usual Suspects
نکات جالب:
کاراکتر وربال کینت اختصاصا برای کوین اسپیسی نوشته شده بود و او برای ایفای این نقش، اسکار بازیگر مکمل را نیز برد.
نام فیلم، الهام گرفته شده از دیالوگی در فیلم «کازابلانکا» است.
کریستوفر مکوایری نویسنده فیلم، کاراکتر کایزر سوزه را بر اساس یک قاتل واقعی، نوشته بود. این فرد، خانواده خود را کشته بود و برای ۱۷ سال مخفی شده بود..
دیالوگ وربال کینت «بزرگترین فریب شیطان این بود که دنیا را متقاعد کرد، که وجود ندارد.» برگرفته از اشعار شارل پیر بودلر فرانسوی است.
«سکوت برهها» The Silence of the Lambs
نکات جالب:
در اولین ملاقات کاراکتر جودی فاستر با آنتونی هاپکینز، هانیبال لهجه جنوبی کلریس را به تمسخر میگیرد. این کار، فی البداهه بود و چهره وحشتزده جودی فاستر، واقعی بود. چون او فکر میکرد که هاپکینز به شخص او متلک انداخته است. البته فاستر بعدا از هاپکینز بابت این مسئله، تشکر کرده است.
آنتونی هاپکینر برای ایفای نقش هانیبال، پروندههای قاتلان سریالی را مطالعه نموده و به زندانها میرفت و قاتلان را از نزدیک رصد میکرد. او در دادگاههای چند قاتل نیز حضور یافته بود.
دفتر مطالعه علوم روانشناختی FBI، به ساخت این فیلم کمک کرده بود.
هاپکینز یکی از دوستان نزدیک خود را الهامبخش کارکاتر هانیبال میداند. این دوست، به ندرت پلک میزده است که موجب دلهره اطرافیان او میشده است.
«ماموریت: غیرممکن-فالاوت» Mission: Impossible - Fallout
نکات جالب:
تنها استثنا تاریخ سینما که قسمت ششم، بهترین عنوان در فرنچایز است.
تام کروز برای اجرای سکانس HALO، یکسال تمرین کرد.
سکانس چتربازی از ارتفاع ۷ کیلومتری زمین، شروع میشد. تام کروز مجموعا، ۱۰۶ بار برای تمرین و فیلمبرداری، پرشهای مختلفی را تنهایی و بههمراه فیلمبردار انجام داده بود.
تام کروز حین پرش میان دو ساختمان آسیب دید. مچ پای او حین لحظه فرود میشکند و علیرغم این مسئله، سعی میکند تا به ادامه تعقیب و گریز ادامه دهد که تیم پشت صحنه، در نهایت کات میدهد.
«سریع و خشن ۱، ۵، ۶، ۷» Fast & Furious
نکات جالب:
به جرات محبوبترین فیلمهای هالیوودی قرن ۲۱، در کشورهای جهان سوم.
رانندههای واقعی مسابقات خیابانی، ماشینهای خود را برای سکانس مسابقه نهایی آورده بودند.
سکانس تصادف تریلی با قطار (قسمت پنجم)، بدون استفاده از جلوههای ویژه کامپیوتری ساخته شده بود.
در ابتدا قرار بود که نقش هابز را تامی لی جونز بازی کند. بنابر گفته وین دیزل، یکی از هواداران دخترِ این فرنچایز، گفته بود که دوست دارد راک را در کنار دیزل ببیند. یکی از اندک توصیههای بدرد بخور.
سکانس تعقیب و گریز تانک (قسمت ششم) قرار بود تا با جلوههای ویژه کامپیوتری انجام شود، اما کارگردان تصمیم خود را عوض کرد و این صحنه، واقعی برداشت شد.
بیش از ۲۳۰ خودرو در قسمت هفتم، نابود میشوند.
«پروژه آ» Project A
نکات جالب:
جکی چان از اینکه باید داوطلبانه در سکانس ساعت سقوط کند، خیلی میترسید. او انقدر عقربه ساعت را نگه داشت تا پنجههایش خسته شد و سقوط کرد.
جکی چان هیچ قصدی برای ساخت قسمت دوم نداشت، اما پادشاه ژاپن آنقدر از این فیلم لذت برده بود که به چان گفت دوست دارد قسمت دوم را نیز ببیند.
«پرژه آ» در صنعت فیلمسازی هنگ کنگ، انقلاب ایجاد کرد. تا پیش از این، اکثر فیلمهای هنگ کنگی، ستهای بزرگ برای فیلمبرداری نداشتند. بنابراین این اولین فیلم این کشور بود که هنرهای رزمی را با صحنههای بزرگ اکشن، تلفیق میکرد.
این اثر، جکی چان را به ستاره اکشن و هنرهای رزمی در سینما تبدیل کرد.
انتهای پیام/